نا معلوم

ساخت وبلاگ
این دومین پستیه که دارم با گوشی، از توی کارگاه میذارم. این اتفاق اونقدر غیرمعموله که احتمالا تا جایی که حال و ارادشو‌ داشته باشم میشمرمش نا معلوم...
ما را در سایت نا معلوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : broozmarregihayam7 بازدید : 71 تاريخ : پنجشنبه 21 ارديبهشت 1402 ساعت: 14:42

فکر میکردم بیشتر شده باشه. یه هفته بیشتر نشده ولی از پست آخر! خب همین که حس میکردم خیلی بیشتر گذشته و سخت بهم گذشته نشون میده که یجورایی عادت کردم به اینجا و بنظرم این خوبه... - الان توی اتاق پشت میز فرهاد نشستم و دارم با لپتاپ تایپ میکنم. هوا سرده با اینکه وسط اردیبهشتیم و قشنگ یخ کردم. اسپیلت جواب نمیده و یه درصدی از ذهنم درگیر ادعا و پررو بودن اون مسئول وزارت نفته که اومده بود اینجا برای بازرسی و اینا و اینکه اسکل با وجود اینکه نمیتونست یه صفحه تو اکسل پرینت بگیرخه، با چه اعتماد به نفسی اومد موس رو از من گرفت! منی که اینجا ادعای اکسل دارم و همه سوالاشونو از من میپرسن نا معلوم...
ما را در سایت نا معلوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : broozmarregihayam7 بازدید : 64 تاريخ : پنجشنبه 21 ارديبهشت 1402 ساعت: 14:42

شنبه‌ها روزای نسبتا مهمین. البته با اینکه یه روز ذاتا مهمتر از روز دیگه باشه مخالفم و این حرفای اینمدلی رو قبول ندارم، ولی خب حالا نه متفاوت... خاصیت خودشو داره ولی. مثلا جمعه ها خاصیتشون اینه که غروبش دلگیره، حالا شاید خیلیا بگن نه، ولی شاید اونا غروب جمعه رو تنهایی سر نکردن! شنبه ها هم خاصیتش اینجوریه که انگار همه چیز از اول شروع شده. هفته پیش مثلا پاک شده و اینا. یهو تا شنبه میشه پیش خودت میگی، خب... دوباره شروع میکنیم... هرچند که همین هم چیز معنادار و واقعی‌ای نیست، ولی بنظرم خوبه. یجورایی انگیزه بخشه، و خب یجورایی هم تنبل بار میاره آدمو، چون متاسفانه هر هفته شنبه داره:) این شنبه برای من اینطوریه که لپتاپ با خودم نیاوردم که بازی نکنم. لحظه لحظه به آزمون نزدیک میشیم و من هنوز یه تست هم نزدم. نمیدونم میتونم قبول بشم یا نه، خلاصه یه چیزایی هم خوندم، خیلی تنبل نبودم... و خب با خودم اینجوری عهد کردم انگار که از امشب شروع میکنم به تست زدن. انگار مثلا امشب شب خاصیه. انگار میخوام خودمو مثلا یجورایی خر کنم که بیا، بیا بشین درس بخون دیگه شنبه شده، ول کن اگه قبلاً نخوندی... یه همچین وضعیتی! - باز تفاوت بین خواب و بیداری رو قاطی کردم و یادم نمیاد یسری صحبتای عجیب و چرت درباره ازدواج و اینا که بعضیا داشتن بهم میگفتن تو خواب بود یا بیداری! ولی جالبه‌ها. مثلا کسی اگه زیاد بخوابه میتونه بگه من قاطی کردم خواب و بیداری رو. واسه من انگار برعکسشه اما! انگار اینقدر بیدار بودم -ولی نبودم و فقط بیداری کشیدم- که فرقشونو گاهی اوقات تشخیص نمیدم. این قضیه البته واقعا جدیه‌ها! با وجود اینکه اهل اغراق هستم کلا و بنظرم تو صحبت بکار میاد، اما واقعا قاطی میکنم یه وقتایی. - الان داشتم یه وبلاگی رو میخوند نا معلوم...
ما را در سایت نا معلوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : broozmarregihayam7 بازدید : 68 تاريخ : پنجشنبه 21 ارديبهشت 1402 ساعت: 14:42